به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، برنامه «جهانآرا» یکی از برنامههای پربیننده شبکه افق سیما است که به موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میپردازد. در یکی از این مجموعه برنامهها که درباره اتفاقات اخیر برگزار شد، دکتر حسین کچویان استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران حاضر شد و به طرح نکات و مباحثی درباره مسائل روز جامعه پرداخت. بخش دوم متن این گفت وگو از نظر شما خواهد گذشت.
اولین شورشهای فقر در سالهای ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی اتفاق افتاد. ۲۰ شهر قیام کردند.
اسلامشهر، مشهد، قزوین و... کشته هم دادیم. البته در دوران جنگ هم اتفاقاتی در محله افسریه تهران افتاد، اما کوچک بود. با این فضایی که ایشان ساخت، ۷۶ اتفاق افتاد. اینجا آن نقار و شکافی که اتفاق افتاده بود، خودش را باز کرد. البته از قبل، به لحظات ایدئولوژیکی، تجزیهطلبی در مجموعه کیان شروع شده بود.
دوم خرداد ۷۶، پاسخی به اتفاقات هشت سال سازندگی بود و روی همین پایه ساخته شد. همین آقای موسوی به من میگفت بستر این سیاستها را آقای هاشمی ساخته است. این اتفاقات از اقتصاد درمیآید. پس نقار دوم هم گذاشته شد.
این اتفاقات اخیر، آخرین ظرفیتهای براندازی نیروهایی است که از آن سال خواستند براندازی کنند. نقطه عطف این ماجرا دوم خرداد ۷۶ بود. در دوم خرداد، همه مردم از هاشمی و ناطق و راستیها ناراحتند و به آقای خاتمی رأی دادند. کجای عالم، رأی درون سیستمی را به رأی براندازاننده تعبیر میکنند که شما کردید. روزنامههای دو ماه بعد از دوم خرداد ۷۶ مصاحبههای بهزاد نبوی را بخوانید. ایشان از همانجا دنبال براندازی است؛ میگوید ما قدرت نداریم. ارتش و صداوسیما و نیروی انتظامی دست ما نیست. اینها باید دست ما باشد. اینها فکر میکردند با این حرفها علما میآیند نظام را براندازی میکنند و مردم هم به آنها میپیوندند و قدرت این وسط به دست آنها میافتد. وقتی این اتفاق نیفتاد، به سمت تجدیدنظرطلبی رفتند. لایحه دوقلو دادند.
طراحیهای پیچیده کردند. طرف آدم فرستاد خودش را ترور کنند که تقصیر نظام بیندازد. بخشی از اینها امنیتی بودند و اسناد محرمانه را در روزنامه سلام منتشر کردند. به کمک همین آقای تاجزاده که معاون وزیر کشور بود، در خوابگاهها و این طرف و آن طرف شورش راه انداختند و تا دم بیت رهبری آنها را بردند و همین تاجزاده آنها را برگرداند. من دارم سیر رادیکالیسم را توضیح میدهم تا به ماهیت فعلی برسیم. اینها بعد از این اتفاق، در مجلس تحصن کردند و میخواستند همه استانداران را به استعفا بکشانند که سیستم را زمین بزنند. هر جای دنیا این رفتار، کودتا و براندازی نام دارد. جوابش هم اعدام همه براندازان است، ولی رأفت نظام اسلامی این کار را نکرد و البته از آنها هم نترسید.
همان موقع حضرت آقا جلسهای با اینها گذاشتند و یک نکته به آنها گفتند که مرزبندی کنید. چون اینها میگفتند ما باید به زمان مشروطه برگردیم. اینها میگفتند مارکسیستها هم باید در انتخابات شرکت کنند. مارکسیستها بیایند که در سیستم اختلال ایجاد کنند. اینها عنودانه و متکبرانه گفتند مرزبندی نمیکنیم. بازیهای مختلفی راه انداختند و شکست خوردند.
به سال ۸۴ رسیدیم. اعتقادی به حدود دیانتی نداشتند. همه بیدین و با دین را جمع کردند و از هاشمی که لقب عالیجناب سرخپوش به او داده بودند، دفاع جانانهای کردند. شکستی که در انتخابات سال ۸۴ خوردند، آنها را حسابی آتشی کرد. یعنی معلوم شد که امکان براندازی نیست. قبلش هم گفتند انتخابات را تحریم میکنیم، اما میدانستیم که نمیکنند. چون کسی تحریم میکند که ظرفیت اجتماعی داشته باشد. در انتخابات شرکت کردند و شکست خوردند. روند رادیکالیسم را تشدید کردند تا به سال ۸۸ رسید. یعنی اینها سال ۸۸ را سال آخر دانستند و میخواستند کار سیستم را تمام کنند.
هرجایی که آقا به حسب وظیفه و تکلیف از قانون اساسی دفاع میکردند، تعمد داشتند ایشان ر ا بشکنند. اگر ایشان نبود، انتخابات اصلاً ممکن نبود. به ایشان نامه نوشتند که زهر بخور. باید به آنها گفت که شما هرچه دلتان خواست، به ایشان گفتید، اما ایشان چیزی نگفت. یکیتان را هم نگرفت. هیچ جای دنیا نمیتوانستید چنین کاری کنید و آزاد هم باشید. تازه بعد هم از ایشان بخواهید که در مجلس برویم و فلان کار را کنیم و ایشان هم اجازه بدهند. خلاصه اینکه همه نیروهایشان را جمع کردند. آقای هاشمی زمان امام به امام گفته بودند چند چیز را درست کنید. یکی از اینها رابطه با امریکا بود. ایشان یک برنامه ۱۴ مادهای برای رابطه با امریکا درست کردند و به آقا دادند و آقا آن را خط زدند و دور انداختند.
در زمان امام هم ماجرای مک فارلین را پیش آوردند. دنبال این بودند که بروند. امریکاییها هم روی ایشان بهعنوان یک نیروی میانه سرمایهگذاری کرده بودند. جریان نفوذ غربی شروع شد. همین چند نفری که الان آزاد شدند، سیامک و باقر نمازی، کیان تاجبخش و تمام کسانی که این سالها آزاد شدند، در دفتر و مجموعههای آقای هاشمی و مرکز بررسیهای استراتژیک که آقای حجاریان و آقای موسوی خوئینیها بودند، نفوذ کردند. اینها میآمدند و میرفتند و برنامه میریختند و سال ۸۸ تمام این نیروها جمع شدند. البته قبلاً جمع شده بودند.
بنده خدایی گفته بود شما در خارج شاهکار کردید، ولی در داخل من نمیدانم چه بگویم. من یکجا باید به ایشان بگویم که در داخل شاهکاری برتر از شاهکار بیرون کردیم. چون در خارج، دشمن معلوم است، اما در داخل، یک مشت منافق با طرحهای پیچیده دست در دست خارجی دارد. باید خودمان را بکشیم که به مردم بفهمانیم اینها طرفدار شما نیستند. روسری و حجاب و اینها بازیچه و مسخره است. اینها در این چند سال سر هر چیزی ما را بازی دادند. کسی که دختران ما را میفروشد و به فحشا میکشاند، اعدام میکنیم، اعتراض میکنند که چرا اعدام کردید؟ هر روز مصیبت تولید میکنند. همینها با کمک خارجیها درست کردند. همین دوم خردادیها چه مطالبی در روزنامههایشان مینویسند.
وقتی ۹۶ و ۹۸ هم نشد، امید داشتند که تا ۱۴۰۰ کاری کنند. کرونا آمد و نشد. بعد سراغ پستترین بخشهای جامعه رفتند. یک پدیده اجتماعی را بر اساس این فرد و آن فرد که در آن جمع هستند، ارزیابی نمیکنند. براساس بدنه نیرو ارزیابی میکنند. ممکن است دانشجویی هم داخل این اتفاقات رفته باشد، اما جزو اینها نیست. ما براساس بدنه صحبت میکنیم. ما در یک چرخش ۳۶۰ درجه به سال ۵۸ رسیدهایم. راجع به خانم مهسا امینی به شما بگویم این قضیه هیچ ابهامی ندارد. برادرش کنارش بوده است. چند دختر دیگر هم بودهاند. در ون هم بوده است. در محل سالن هم هست. شما در حالت آن خانم، حالت بیماری و ضربه خوردگی نمیبینید. کسی در این مدت اعتراض نمیکند که این خانم را کتک زدهاند. بعد هم معلوم شد بنده خدا مشکلاتی داشته است. خدا انشاءالله ایشان را بیامرزد. اگر در ارتباط با پسرخالهها و فامیلهای کوملهای نبوده باشد و ابزار نشده باشد. رئیس کومله میگوید ما برنامهریزی کردهایم. از پیش سازماندهی شده است.
کجای دنیا به خاطر فوت یک انسان، تمام مقامات بالای یک کشور اعلامیه میدهند؟ در امریکا پلیس، سالی پنج هزار نفر را میکشد. در انگلیس همینطور. اینها تازه آشکارهایش است. چه کسی درباره زنی که در حمله به کنگره امریکا کشته شد، پیام داد؟ این ماجرا، غیر از رأفت اسلامی، فشل عمل کردن هم هست. چرا باید بترسید؟ پشت شما به کوه مردم ایران است که از دورترین دهاتها تا مرکز همیشه پشت این انقلاب بودهاند. نه دی ۸۸ آنها را دیدند. چند روز پیش هم دیدید. تظاهرات کردند، یعنی من خودم را نشان میدهم که مردم مرا ببیند. اصلاً در تظاهرات، دیده شدن اصل است. در انقلاب ما و در این روزها، دهاتیها تظاهرات میکنند، درصورتی که هیچ دوربینی روی آنها نیست. اینها اصلاً عادی نیست. از عجایب است.
من نمیدانم حاکمهای ما در این کشور چطور عمل میکنند. آنها که فاسدند، اگر به خاطر فسادشان میترسند، بیرون بروند تا نترسند. ما میگوییم قانون را عمل کنید. این از اهداف و شعارهایشان پیداست که این اتفاقات، شورش مافیایی یا اغتشاش داعشی است. هر روز یک چیز گفتند. یک روز گفتند به خاطر مهسا. خواهرم را کشتند. بلافاصله به حکومت اعتراض کردند. درحالیکه اعتراض باید متناسب با موقعیت باشد. اگر اعتراض شما واقعی است، باید بررسی مرگ مهسا امینی را بخواهید و بس.
جریان کنونی اصلاً جنبش نیست. چون در کل این کشور، صد هزار نفر بیرون آمدهاند. شما به توئیتها نگاه نکنید. اندیشکده استنفورد و مجموعههای خودمان تحقیقاتی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که ابزار، دست پنتاگون است. این تحقیق، آمار میدهد که چقدر علیه روسیه و چین عمل کردهاند. بعد میگوید در دنیا سیصد و اندی توئیتریست داریم. ظرف چند روز در ایران، چهارصد هزار نفر، ۱۱۷ میلیون توئیت زدهاند که اکثرشان بیرون از ایران هستند. ایران، جزو کمترین توئیترنویسهاست. من از همه بالاخص از خانمها و افراد صادقی که گول خوردند و با این آشوب همراه شدند، عذرخواهی میکنم. مگر شما ندیدید اینها در خیابان ایران لخت شدند و پلیس آنها را جمع کرد؟ مگر آن مرد را ندیدید که میگوید به ما میگویند بیناموس و ما هم میگوییم بیناموسی چیز بدی نیست. ما میخواهیم بیناموس باشیم. ترانه علیدوستی یا دیگری که در کن، همسرش را میبوسد و در جواب اعتراض میگوید همسرم بود. اینها میخواهند جامعه را ویران کنند. دنبال لخت شدن هستند. فکر میکنند ساپورت از لخت شدن بهتر است، اما بدتر است. غرب با همین چیزها ویران شده است.
اینها میگویند شعار ما، «زن، زندگی، آزادی» است، اما با عرض معذرت از تمام انسانهای صادق، شعارشان، «زن، فحشا، هرزگی» است. میگویند شعار ما «مرد، میهن، آبادی» است، اما درواقع شعارشان، «مرد، بیناموسی، شهوترانی» است. در کلابهاوس میگویند به مغازهدارها فحش بدهید. به آنها بگویید پفیوز. فحش، ابزار خوبی برای مبارزه است. کجای عالم شما دیدهاید یک جنبش انسانی و درست، چنین رهبرانی داشته باشند. یک مشت نخودمغز بیمار بدبخت!
مایکل لدین میگوید اتفاقات سال ۸۸ برنامهریزی بیست، سی ساله دارد و واقعاً هم همینطور بود. خیانتی بزرگتر از آشوب ۸۸ نمیشد اتفاق بیفتد. اوباما قبلش نامه نوشته بود که تحریمها تمام است. آقای موسوی روز انتخابات وقتی هنوز شمارش آرا تمام نشده بود، خودش را منتخب مردم نامید و قبلش هم با مجله تایمز مصاحبه کرده بود و هیچوقت هم تکذیب نکرد. گفته بود تغییر شروع شده است. مصاحبهگر پرسیده بود اگر پیروز نشوید، چه؟ موسوی گفته بود این تغییر انجام میشود. چه ایشان بخواهد، چه نخواهد. اینها شورشی در کشور راه انداختند که آخرین ظرفیت شورش جنبش اجتماعی بود. البته جنبش اجتماعی که با غرب جفت شده بود چون جنبشهای اجتماعی اصیل، هرگز با بیگانه جفت نمیشوند. این از جنس انقلابهای مخملی بود.
ماجرای ۸۸ را هم نمیتوان جنبش اجتماعی به معنای واقعی کلمه دانست، چون بیگانه در آن نقش داشت. کلینتون گفت ما توئیتر را باز کردیم. توئیتر میخواست تعمیر کند و ما نگذاشتیم. البته در تمام این سالها، تمام کسانی که زمان خاتمی قدرت داشتند، هر کاری میکردند، برای اینکه میخواستند برای خودشان در این کشور نیرو بسازند.
جریان اصلاحات آگاهانه پشتسر جریانات امروز حضور دارد. اینها در تمام این سالها بعد از ۸۸، هر روز یک قصه مسخره درست کردند. هیچ حکومت دیگری کاری را که اینها در روزنامهها کردند، تحمل نمیکرد. امروز گفتند فروپاشی، فردا انحطاط، پسفردا خستگی و دلسردی مردم، بعد مردگی مردم و... همینطور پشتسر هم پمپاژ بدبختی و سیاهی در این کشور کردند. اگر حرف آقا را گوش و همان سال تمکین و مرزبندی کرده بودند، این مشکلات را نداشتیم. هرچه اینها رادیکالتر شدند، کشور را بیشتر به سمت بسته شدن و خون بردند.
نظام ما از جهاتی رأفت دارد. یکی از جاهایی که ضعف وجود دارد، آزاد کردن جاسوسهای امنیتی بر سر یک قران دوزار است. باقر نمازی و لاله لاهیجی را آزاد کردند و فکر کردند کسی نمیفهمد. این رفتارها است که اینها را گستاخ میکند. حداقل تضمین هم نمیگیرند که کسی مثل تاجبخش وقتی به خارج از کشور رفت، مزخرفات نگوید که من را شکنجه کردند. بعضی از این آقایان که همین چند روزه به صداوسیما آمدند، گفتند یکی به خلبان بگوید هواپیما دارد ساقط میشود. مشاور امنیتی آقای روحانی طرحهایی از مرکز استراتژیک بیرون داد که باورکردنی نیست. چرا باید ما در منطقه قدرتمند باشیم؟
باید قدرتمان را با دیگر کشورها شریک شویم. همین الان آلمان دارد دعوا میکند که ما اشتباه کردیم به امریکا اتکا کردیم و باید ارتش اروپایی داشته باشیم. آن وقت آقای هاشمیرفسنجانی میگفت ارتش دیگر تمام شده است. این حرفها از مرکز استراتژیک درآمد. باید این افراد را حداقل میگرفتند و محاکمه میکردند، نه اینکه رها کنند تا مزخرف دیگری بگویند که چرا ایران دنبال قدرت منطقهای است؟ چرا با شیوخ صد تا یک غاز منطقه برخورد میکند؟ قدرت منطقهای این است که همه با هم باشیم. این شیوخ منطقه همهشان اعراب بدوی هستند که قرآن میفرماید: «الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا یعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَالله عَلَی رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ»[۱] هم بندربن ترکی و هم یکی دیگر از شیوخ اماراتی گفت که ما باید ایران را تجزیه کنیم. ایران باید تحت تسلط ما باشد. احمق! قبل از اینکه تمامی اجداد تو باشد، شماها زیر سلطه ایران بودید.
نیروی دوم خرداد تمام ظرفیتهای اجتماعی حرکت مسالمتآمیز و درست را از بین برد. اینها امکان فضای سیاسی و مبارزات معقول را از بین بردند، شبیه کاری که منافقین در دهه شصت انجام دادند؛ در دو مقطع این اتفاق افتاد. یکی دهه شصت و یکی هم این حرکتها. حزب کارگر از دهه هفتاد که جیمز کالجان شکست خورد تا دهه هفتاد، هشتاد که جان میجر آمد، بیرون از حکومت بود، اما یک دفعه حرفهای چرت و پرت نزد. چقدر تلاش سیستمی کرد که یکی از بندهای قدرت ملکه را بگیرد. در انتخابات امریکا هم این را دیدید. جرج بوش پسر با الگور رقابت کرد. الگور برنده بود، اما چون در شورای قانون اساسی فلوریدا، جمهوریخواه بودند، جرج بوش را پیروز کردند، اما الگور یک کلمه حرف نزد و پذیرفت. مشکل این بود که اینها از روز اول نخواستند بپذیرند که اینجا قانون اساسی دارد و این قانون اساسی این چیزها را گفته است.
برنامه داشتند و میگفتند اگر ما نباشیم، فلان و بهمان میشود. در نامههایی که تاجزاده و مخملباف به هم نوشتند و حرفهایی که حجاریان همین چند وقت پیش زد، حرفهای عجیب و غریبی بود. میگوید قومیتها میگویند چرا اینها اسلحه داشته باشند و ما نداشته باشیم. این همه مردم جهان در کشورهای مختلف، قومیت هستند. قومیتها میگویند چرا حکومت اسلحه داشته باشد و ما نداشته باشیم؟ شما فقط میخواهید قومیتها را به شورش علیه کشورشان تحریک کنید.
همه ظرفیتها که از بین رفت، به اینجا رسیدند. نیروهای پشت اینها، نیروهای این جامعه بودند. همه آنهایی که دوشنبه بعد از انتخابات سال ۸۸ به خیابان آمدند، مردم خوب این جامعه بودند، ولی شما را شناختند و رهایتان کردند. فهمیدند شما چه کسانی هستید. ممکن است الان هم خیلی راضی نباشند، کما اینکه من هم ممکن است خیلی راضی نباشم. خیلیها ناراضی هستند، اما اینها چون ظرفیتهایشان را از دست دادهاند، حمایت مردمی ندارند. بنابراین سراغ حاشیهایترین، لمپنترین، هرزهترین و ولگردترین آدمهای این جامعه رفتند. از شعبان بیمخ، بیمخترند. اینها در سال ۹۶ و ۹۸ هم تلاش کردند، اما موفق نشدند. البته از نظر من تمام سالهای ۹۲ به بعد، خیانت محض است. عمداً شرایطی به وجود آوردند که مردم شورش کنند. در این سالها مخالفتهای اینها با اقدامات ما علیه داعش بسیار زیاد بود. اینها میخواستند داعش به ایران بیاید چون داعش، بخش خارجی داعش داخلی است.
داعش همه جا را ویران کرد و خودشان گفته بودند ما شیعه را زنده نمیگذاریم، اما اینها میخواستند داعش زنده بماند. کلارک گفت: من به پنتاگون رفتم و مقامات پنتاگون به من گفتند ما قرار است اینطور خاورمیانه را بگیریم و دفعه بعد گفتند میخواهیم هفت کشور را بگیریم. من خدمت شما بگویم اینها میخواستند ایران را بگیرند، چون اگر ایران را میگرفتند، همه این کشورها را گرفته بودند، اما نتوانستند. اینها آمدند ما را بگیرند، اما خداوند احمقشان کرد و اول به سراغ ما نیامدند. اول دورتادور ما را گرفتند و محاصره کردند، بعد که ما آنها را خسته کردیم، داعش را درست کردند.
چرا عدهای گفتند نباید با داعش بجنگیم. داعش دارد سر میبرد. فرض کنید ما هیچ علاقهای به مردم عراق و سوریه نداریم. البته داریم چون شیعه هستند و جزئی از ما بودهاند، اما فرض را بگیریم که علاقهای نداریم، اما داعش داشت ذبح میکرد. همانهایی که گفتند با داعش نجنگیم، میگفتند با طالبان هم نجنگیم به خاطر مسعود که در همین روزها برای این قضایا توئیت زد. تمام کارهای اینها خائنانه و برای ساقط کردن کشور بود. میخواستند شیرازه کشور را از هم بپاشانند تا به کمک خارجیها قدرت را از ایران بگیرند چون به کمک داخلیها نمیتوانند. ایران، کوه است.
* روزنامه ایران